Mahnaz Badihian

Writter

Jan 162024
 
 January 16, 2024  Poetry

 

Butterflies

Mahnaz Badihian

 

In my world, butterflies wage war,

Their beliefs intertwined, like ours,

Bound together from all directions,

Hidden wounds, no one sees the scars.

 

And this somber cat before me sits,

Unaware that loneliness is the same,

For both of us, it equally befits,

No footsteps echo, in this lonely game.

 

Commuters with wounded feet,

Return from a world of madness,

Seek the wondrous Land so sweet,

Where butterflies fear the breeze’s gladness.

 

From where we escaped, I ponder,

To find ourselves against this towering wall,

A Land that wields an axe, it squanders,

And scatters its roots on sorrow’s shore fall.

 

 

 

 

Apr 202014
 
 April 20, 2014  Poetry

AN ITALIAN-SAN FRANCISCO: poetry celebrationMahnaz Badihian

Please join us on Wednesday, April 23 at 7pm for a special evening of poetry
from the Italian and San Francisco poets in Italian!

Featured poets will include:
Mahnaz Badihian, Neeli Cherkovski, Giada Diano, Agenta Falk,
Jack Hirschman, Alejandro Murguia, and George Scrivani. 

AN ITALIAN-SAN FRANCISCO: poetry celebration
Wednesday April 23rd 2014. 6:30 pm doors, 7 pm show.
The Emerald Tablet, 80 Fresno St, San Francisco, CA 94133
FREE. Delicious complimentary food. Drinks by donation.

Apr 032014
 
 April 3, 2014  Farsi - فارسی

recycled woman series

(زاینده رود (تبار
مهناز بدیهیان

من از کجایم

که پیرهنم بوی ترخون کرته ی باغ پدر می دهد
و گونه هایم به سرخی گل انار باغ همسایه است

از کجایم
که دستانم ساقه ی ترد بوته ی بنادر است
و طعم دهانم گل بید مشگ چای مادرم

از کجایم
که شوق هایم آبی اند ، برنگ مینای آبهای شمال

از کجایم
که بهاران شکوفه های سیب در دلم جوانه می زند
و طرح هفت سین عجیبی در آینه بندان چهره ام

می دانی، می دانی
از آن بالنده رودم، زاینده
از آن بلند کوهم ، البرز
از سرزمینی ام
که به زرتشت می رسد
اولین شاعر زمین…

…….
سفره ی هفت سین از :م- بدیهیان

Recycled Woman Series

 Arts  Comments Off on Recycled Woman Series
Mar 172014
 
Mar 172014
 
 March 17, 2014  Poetry

Poet Mahnaz Badihian (Oba) reading at the annual Persian American Association of Northern California

Mar 162014
 
 March 16, 2014  Farsi - فارسی

Mahi fishباد بهاری
باد بهاری
در این باغ ساکت
در دل تنهایی این خانه
در شهر سان فرانسیسکو

یکهفته به نوروز مانده
اما در این حوالی هنوز
بویی از نوروز بمشام نمی رسد
و سینی عدس و گندم با تلاش هر ساله
در حال جوانه زدن است
آه این جوانه ها
خاطرات کودکی من است که می روید
بوی مادرم
صفای لبخند پدر
و عطر حظور مردم در کوچه و خیابان
برای خرید شب عید

آه که حتی باد سرکش بهاری
نمی تواند خاطرات مرا پاک کند

ایکاش دوباره شوم
دوباره ای بی خاطره
زاده ای بی وطن
زاده ای بی کس!
زاده ای که پیوندش تنها با درخت و گل و گیاه وآفتاب است

ایکاش در این بهار مثل جوانه های نوک زده 
دوباره شوم
و از دستانم خلوت دلانگیز تازه شدن
سر برآورد
و خالی شوم از اینهمه کهنگی
از این همه آویزه های شک و تردید و دلخوری
و کینه های آدمی
انسانی که بی یقین سرافکنده ی تمام سیارات جهان است

باد می وزد، می وزد
و درختان باغ را از کهنگی می تکاند
و دیری نخواهد پایید
که هسته ی بی جان من
در دل خاک فرو می رود
و از آن درختی می روید
خالی از خاطره
درخت صنوبری با آسایش شاخه های تازه اش

Mar 142014
 
 March 14, 2014  Farsi - فارسی

Haftseen(زاینده رود (تبار
مهناز بدیهیان

من از کجایم

که پیرهنم بوی ترخون کرته ی باغ پدر می دهد
و گونه هایم به سرخی گل انار باغ همسایه است

از کجایم
که دستانم ساقه ی ترد بوته ی بنادر است
و طعم دهانم گل بید مشگ چای مادرم

از کجایم
که شوق هایم آبی اند ، برنگ مینای آبهای شمال

از کجایم
که بهاران شکوفه های سیب در دلم جوانه می زند
و طرح هفت سین عجیبی در آینه بندان چهره ام

می دانی، می دانی
از آن بالنده رودم، زاینده
از آن بلند کوهم ، البرز
از سرزمینی ام
که به زرتشت می رسد
اولین شاعر زمین…

…….
سفره ی هفت سین از :م- بدیهیان

 

Mar 062014
 
 March 6, 2014  Poetry Tagged with: , , , , ,

doiwantobe

Poetry in Film

DO I WANT TO BE

Do I Want To Be explores imagery as it brings to life award-winning poet Mahnaz Badihian’s poem Ferry through film.

  • Directed by: Melissa Syropiatko
  • Written by: Mahnaz Badihian
  • Produced by: Mahvand (Mahi) Sadeghi
  • Edited by: Melissa Syropiatko
  • Cast: Mahi Sadeghi

See the Film

Feb 062014
 
 February 6, 2014  Poetry

San Francisco public Library and Readers Bookstore presents
Bilingual (Farsi/English) Poetry reading by Mahnaz Badihian

Jan 172014
 
 January 17, 2014  Farsi - فارسی

Mahnaz Badihianچشمان مانو

هوا غلیظ بود
و از سقف چکه می¬کرد
روی غبار چشمانم 

علف دراز کشیده بود
زیر گوش دلتنگی
کنار بوی کندر مرده 

دیوار سیاهی پر بود
از اجساد فسیل شده¬ی پرندگان دریایی
که حرف از دوردست دریا می¬زد

تابلوهایی خاک خورده
با تصویر زنان سرخ¬پوست
و پستان¬های آویزان
و موهای مکدر سیاه
و چشمانی که خونین بود.
روی صندلی سیاه
گربه¬ی سیاه دلتنگی
چمباتمه زده بود
و بوی جوی مولیان
زیر پوست سگ کوچکی
پنهان شده بود که گاه با چشمان مهربانش
به آن اشاره¬ای می¬کرد 

اینجا اطاق گم شده¬ای¬ست
که صاحبش در یک قاب عکس نقره¬ای
زندگی می¬کند 

پرده¬های اطاق کوتاه می¬شوند
و گاه بلند
و روی مبل¬های آبی آب¬ها
سایه می¬اندازند.

اینجا کجاست؟
پوست سرم گر گرفته
و پوست تنم قد می¬کشد؛
قد می¬کشد به سوی دریچه¬ای که سوسو می¬زند
از زیر پله¬های نم¬ناک زیرزمینی
و چشمم سیاهی می¬رود

خیره به انتهای دیوار بیستون

تمام شلوغی اطاق از گوش چپم فرو رفته در کف سرم
و من مدام صدای هزار قبیله را می¬شنوم
که با هم حرف می¬زنند، داد می¬زنند
و گاه گریه می¬کنند، بی صدا

دیروز آن قدر سرم را به دیوار کوبیدم
که اجساد ده جیرجیرک کوچک از تخم چشم¬هایم
پرید روی پوست پریده¬ام!

زنی که همسایه¬ی من است، عاشق مترسک¬هاست
و گاه با چوب¬های بلندی
اجساد مرده¬ی مترسک¬ها را
به رنگ آبی، سرخ، سفید
از بام خانه¬اش پرواز می¬دهد.

زن همسایه ساکت است
و چشم¬های کوچک و بزرگش
آب¬ریزش شدیدی دارد
که گل¬های حسرت را با آن آب می¬دهد
و دسته دسته گل¬ها را
با گلدان¬های نامرئی
در پشت درِ خانه¬ها می¬گذارد
زیرا شب کریسمس است
و پیر کیسه به دست
پشت درِ خانه خواهد بود 

از همسایه می¬پرسم: جسد گربه¬ی سیاه را دیده¬ای؟
می¬گوید: به رنگ ببر بود یا شغال؟
می¬گویم: رنگ چشمان مانو* بود
پیش از انفجار تاریخ نفرت 
و بی¬زبان مثل دختران اسیدی
در دادگاه¬های بی¬قانون 
و من دل کندم از هر چه گربه¬ی سیاه
که چشمان سبز دارد و ساکت است 

 *****
“مانو” در زبان اردو یعنی گربه. در این شعر مانو اشاره¬ای¬ست به دختر چشم سبز زیبای پاکستانی که برادرش این همه زیبایی را برای خواهرش مناسب نمی¬دانست و با پاشیدن اسید به صورت خواهر، او را کور می¬کند

© 2012 Mahnaz Badihian