باد بهاری / Mahnaz Badihian

Mar 162014
 
 March 16, 2014  Farsi - فارسی

Mahi fishباد بهاری
باد بهاری
در این باغ ساکت
در دل تنهایی این خانه
در شهر سان فرانسیسکو

یکهفته به نوروز مانده
اما در این حوالی هنوز
بویی از نوروز بمشام نمی رسد
و سینی عدس و گندم با تلاش هر ساله
در حال جوانه زدن است
آه این جوانه ها
خاطرات کودکی من است که می روید
بوی مادرم
صفای لبخند پدر
و عطر حظور مردم در کوچه و خیابان
برای خرید شب عید

آه که حتی باد سرکش بهاری
نمی تواند خاطرات مرا پاک کند

ایکاش دوباره شوم
دوباره ای بی خاطره
زاده ای بی وطن
زاده ای بی کس!
زاده ای که پیوندش تنها با درخت و گل و گیاه وآفتاب است

ایکاش در این بهار مثل جوانه های نوک زده 
دوباره شوم
و از دستانم خلوت دلانگیز تازه شدن
سر برآورد
و خالی شوم از اینهمه کهنگی
از این همه آویزه های شک و تردید و دلخوری
و کینه های آدمی
انسانی که بی یقین سرافکنده ی تمام سیارات جهان است

باد می وزد، می وزد
و درختان باغ را از کهنگی می تکاند
و دیری نخواهد پایید
که هسته ی بی جان من
در دل خاک فرو می رود
و از آن درختی می روید
خالی از خاطره
درخت صنوبری با آسایش شاخه های تازه اش

© 2012 Mahnaz Badihian